2024 | فرشتگان معمولی | Ordinary Angels

فرشتگان معمولی

:: Ordinary Angels ::
#img_alt#
خب سلام رفیق عشق فیلم! چه خبرا؟ دیدم گفتی یه تحلیل میخوای از فیلم "فرشته‌های معمولی". بذار برات بگم چه خبره تو این فیلم، انگار داریم با هم گپ می‌زنیم درباره‌ش. اول از همه بگم اسم فیلم، "فرشته‌های معمولی"، خیلی قشنگه، نه؟ داستانش برمیگرده به سال 1994، توی یه شهر کوچیک تو کنتاکی آمریکا. قضیه از این قراره که یه خانم آرایشگر خیلی موفق به اسم شارون، یه روز تو روزنامه میخونه درباره یه دختر بچه پنج ساله به اسم میشل اشمیت که مامانش رو از دست داده و خیلی فوری احتیاج به پیوند کبد داره. دلِ شارون به درد میاد و یه حس عجیبی بهش دست میده. حالا این شارون خانم، یه کم هم مشروب میخوره و اهل پارتی و ایناس. دوستش، رز، که تو همون آرایشگاه شریکه، نگرانه رفتارهای شارونه و بهش میگه بره جلسات الکلی‌های گمنام. شارون اولش قبول نمیکنه، ولی وقتی داستان خانواده اشمیت رو میبینه، یهو انگار یه تلنگر میخوره. شارون تصمیم میگیره یه کاری برای این خانواده بکنه. یه آرایشگاه 24 ساعته راه میندازه که کل شهر جمع میشن و پول جمع میکنن برای کمک به اد، پدر میشل که بیوه شده و کلی بدهی پزشکی داره. از اون طرف، اد بیچاره هم حسابی زیر بار قرض و قوله. وقتی میره خونه با یه عالمه خرید نصفه نیمه، به مادرش، باربارا، میگه که چقدر بدهکاری داره. همون موقع شارون با یه عالمه پول میاد، بیشتر از 3000 دلار جمع کرده! ولی خب، این پول فقط نصف هزینه آخرین تزریق خون میشل رو پوشش میده. باربارا شارون رو شام دعوت میکنه و کم کم با هم صمیمی میشن. شارون میفهمه که بیمارستان 400 هزار دلار از اینا طلب داره! اصلا کم نمیاره، میگه بدهی‌ها رو نشون بده ببینم چی به چیه. اد اولش معذبه کمک قبول کنه، ولی شارون مصممه. با هم میرن یه جلسه و 50 تا کار تعمیر سقف خونه میگیرن از یه شرکتی که بعد از یه گردباد میخواد خونه‌ها رو بازسازی کنه. اد حسابی کار میکنه، شارون هم تو شهر میگرده و از مغازه ها و کسب و کارها کمک جمع میکنه. یه روز اد میاد خونه میبینه باربارا پاش پیچ خورده و شارون داره با دخترها بازی میکنه، آرایششون میکنه و وقت میگذرونه. این ارتباط با دخترهای اشمیت، یه جرقه‌ای تو دل شارون میزنه. میره سراغ پسرش، درک، که ازش دور شده و دیگه بزرگ شده. درک هنوز از دستش دلخوره و باهاش سرده، ولی شارون دست بردار نیست و میخواد رابطه‌شون رو درست کنه. وقتی حال میشل بدتر میشه، شارون بیشتر به خانواده کمک میکنه. حتی اد رو راضی میکنه که همه رو ببره اسکیت سواری، درست تو روز تولد درک، حتی اگه کسی به تولدش اشاره‌ای نکنه. شارون میره بیمارستان تا شاید بتونه یه تخفیفی برای بدهی اد بگیره. ولی خبر بد میرسه: میشل فقط 4 تا 6 هفته دیگه وقت داره و باید فوری پیوند کبد بشه. خوشبختانه اسم میشل میره بالای لیست انتظار، ولی باید سریع یه هواپیما پیدا بشه که ببرتش اوماها. باز هم شارون با زبون خوشش، یه جوری هواپیما رو جور میکنه. شارون یه گروه خبری تلویزیونی رو میاره خونه اد که بازم پول جمع کنن، ولی اد که آدم خیلی شخصیه، عصبانی میشه و خبرنگارها رو بیرون میکنه. یه شب باربارا شارون رو میذاره پیش بچه ها و میره. اد میاد خونه میبینه دخترش ترسیده، فکر کرده شارون مرده. میفهمه شارون مسته، ازش میخواد بره و دیگه برنگرده. کریسمس میگذره و شارون بالاخره تصمیم میگیره مشروب رو ترک کنه. جدی میره جلسات AA و یه پیغام خداحافظی پر از احساس برای درک میذاره. تو همین موقع‌ها، داستان میشل از تلویزیون پخش میشه. وسط ژانویه، یه برف سنگین میاد تو شهر لویی‌ویل، یه کبد مناسب برای میشل پیدا میشه، ولی باید ظرف شش ساعت به اوماها برسه. فرودگاه تعطیله، ولی شارون باز هم با زبونش فرودگاه رو راضی میکنه باند فرودگاه رو باز کنن و یه خلبان هم پیدا میکنه که تو اون هوا پرواز کنه. اد هم یه مسیری پیدا میکنه که از جاده‌های بسته رد بشه و به فرودگاه برسن. وسط راه یه درخت میفته جاده رو میبنده، اد با تلفن کنار جاده میخواد خبر بده که نمیرسن و کبد رو پس بگیرن. ولی یه کامیونت درست همون موقع میرسه و میگه یه نقشه دیگه دارن. خبر تلویزیونی درخواست خلبان هلیکوپتر میده و یه کهنه سرباز جنگ ویتنام داوطلب میشه. مردم شهر جمع میشن و یه جا رو برای فرود هلیکوپتر باز میکنن. تو یه لحظه آشتی، درک هم میرسه کمک کنه و با شارون آشتی میکنه. عمل پیوند با کمک پول‌های اهدایی موفقیت‌آمیز انجام میشه. میشل اشمیت بزرگ میشه، از دانشگاه فارغ‌التحصیل میشه و یه سال بعد ازدواج میکنه. بازیگرهای فیلم هم که گلچین شدن! هیلاری سوانک نقش شارون رو بازی میکنه، آلن ریچسون نقش اد رو، امیلی میچل نقش میشل رو و نانسی تراویس هم نقش باربارا رو. تامالا جونز هم نقش رز، دوست شارون رو بازی میکنه. فیلمبرداریش تو وینیپگ کانادا و آلبانی نیویورک انجام شده. اول قرار بود اکتبر 2023 بیاد، ولی بعد افتاد فوریه 2024. یه دلیلش هم این بود که نخوان با فیلم کنسرت تیلور سویفت رقابت کنن! جالبه نه؟ منتقدها هم اکثراً از فیلم خوششون اومده بودن. تو سایت "Rotten Tomatoes" ۸۴ درصد منتقدها نظر مثبت دادن و امتیاز میانگینش هم 6.6 از 10 شده. تماشاچی‌ها هم که دیگه ترکوندن، تو سایت "CinemaScore" به فیلم درجه A+ دادن، یعنی بالاترین نمره ممکن! در کل، "فرشته‌های معمولی" یه فیلم خیلی گرم و دلنشینه. داستانش واقعی و تاثیرگذاره و بازی هیلاری سوانک هم که مثل همیشه عالیه. اگه دنبال یه فیلمی هستی که هم اشک تو چشمت جمع کنه هم لبخند بیاره رو لبت، این فیلم انتخاب خوبیه. البته اگه از فیلم‌های احساسی و "انگیزشی" خوشت بیاد. به نظر من که ارزش دیدن داره!